نفسي اكون نجمه سماك همسه شفاك شمعه مساك بس تبقي معايا و انا معاك
ترجمه : آرزوی من اینه که ستاره آسمانت ، پیشقدم دیدارت ، روشنایی شمع شوم فقط با من بمان و من با تو میمانم .
فرستنده : محبوبه خوزستان
طلبت من القلم يرسمك رد بكل خجل اسف ما اقدر اخدمك!!! سالته ايه السبب ؟؟قال انا اعرف ارسم قمر وزهر وارسم غيمه مطر لكن ما اعرف ارسم ملاك علي هييه بشر
ترجمه : از قلم خواستم تو را بکشد ، خجالت کشید و گفت نمیتوانم به تو خدمت کنم !!! دلیلش را پرسیدم ؟؟ گفت من بلدم ماه و آسمان و ابر و باران را بکشم ولی نمیتوانم فرشته ای به شکل انسان بکشم .
فرستنده : محبوبه خوزستان
حواسي خمس وانت سادسها والعجايب سبع وانت ثامنها ودنيتي وحده وانت شاغلها
ترجمه : حواسم 5 گانست و تو ششمی و عجایت هفتگانست و تو هشتمی و دنیای من یکیست و تو آن را در بر گرفتی
فرستنده : محبوبه خوزستان
نظرات شما عزیزان: