داستان آموزنده : او دیگر نیست........
بزرگترین وبلاگ علمی وتحقیقاتی وسرگرمی وهنری درآسیا
این وبلاگ اونی هست که شما به دنبالش بودید
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:47 :: نويسنده : پیام عب

خیلی چاق بود.

پای تخته که میرفت ، کلاس پر می شد از نجوا.

تخته را که پاک میکرد بچّه ها ریسه میرفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند میزد.

آن روز معلم با تأنی وارد کلاس شد. کلاس غلغله بود. یکی گفت :

«خانم اجازه!؟ گلابی بازم دیر کرده.......!»

و شلیک خنده کلاس را پر کرد.

 

معلم برگشت. چشمانش پر از اشک بود. آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه سرد دیوار چسباند. لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید و جای خالی او را هیچکسی پُر نکرد…....... 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات
پيوندها